ژان ژاک روسو:
آسایش زمان نمی شناسد، هر وقت خسته شدی بیاسای.
آسایش زمان نمی شناسد، هر وقت خسته شدی بیاسای.
همان گونه كه اراده خصوصي بي وقفه بر ضد اراده عمومي عمل مي كند، حكومت هم مدام بر ضد حاكميت در تكاپوست. هر اندازه براين تكاپو افزوده شود به همان نسبت هم ساختار قدرت هم رو به تباهي مي گذارد، و چون هيچ گونه اراده اي صنفي كه با مقاومت در برابر حكومت موازنه اي در قدرت ايجاد كند وجود ندارد، دير يا زود، سر انجام حكومت هيئت حاكمه را سركوب و پيمان اجتماعي را نقض مي كند. اين عيب ذاتي و اجتناب ناپذيري است كه از همان آغاز پيدايش هيئت سياسي مدام در پي نابودي آن است ، و همان طوري كه پيري و مرگ به زندگي انسان پايان مي دهد، اين عيب نيز به حيات هيئت سياسي پايان مي دهد.
كسي كه مي خواهد در نظم مدني براي احساسات طبيعي مقام نخست را قائل شود در واقع نمي داند چه مي خواهد. او كه دائماً با خود در تضاد و همواره بين تمايل خود و وظيفه خود در نوسان است هرگز نه مي تواند يك انسان باشد نه يك شهروند. نه مي تواند براي خود خوب باشد نه براي ديگران...